- مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب - https://mirasmaktoob.com -

زندگی و زمانۀ دکتر محمدعلی موحد

پیرمرد، پشت میزی ساده نشسته بود. بیش از نود بهار را پشت سر گذاشته و آن روز هم یکی از روزهای زیبای بهاری بود که در سالن دانشگاه تهران جلسه سخنرانی‌ای برایش ترتیب داده بودند. دانشجویان ردیف به ردیف نشسته و سالن در سکوتی سنگین در انتظار سخنان استادی بود که می‌گفتند در چند علم صاحب‌نظر است و آثار برجسته‌ای در حقوق و تاریخ و ادبیات دارد. گَرد پیری روی سرش نشسته و شانه‌هایش افتاده بود، اما باز می‌شد فهمید در جوانی قامتی رشید و سری پر سودا داشته است. استاد در سال ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمده بود و حالا در دهه نود خورشیدی می‌خواست در باب موضوعی سخن بگوید که بیش از همه ذهن و جانش را مشغول کرده بود؛ در باب ضرورت شریعت و چرایی عدم موفقیت اخلاق در جوامع بشری؛ بحثی پر حاشیه که متفکران و فلاسفه بزرگ جهان را به چالش کشانده بود.

استاد تا سخن آغاز کرد، لهجه آذری‌اش رخ نشان داد. با اینکه بیش از هفتاد سال از عمرش را در تهران گذرانده بود اما هنوز دلبسته اصالت سرزمین مادری بود و زبان فارسی را با چاشنی ترکی در هم می‌آمیخت. او، که هنوز برق چشمان تیزبین و نافذش را پشت قاب عینک، حفظ کرده بود، اساتید و دانشجویان را از نظر گذراند و کاغذهای مقابلش را جابه‌جا کرد.

نامش محمدعلی موحد بود. محمدعلی پسری لاغراندام بود که تحصیلات خود را در مدارس تمدن و اتحاد تبریز، در روزگاری که پهلوی اول تازه روی کار آمده بود، گذراند. در دبیرستان از محضر معلمان فرهیخته‌ای بهره برد و چون به معارف مذهبی نیز علاقه داشت به تحصیل مقدمات پرداخت و اندکی از منطق و کلام را فراگرفت. او در سال ۱۳۱۹ مدرک دیپلم ادبی خود را اخذ کرد و از همان روزها شیفته ادبیات و تاریخ و عرفان شد. به آثار مولانا و عطار عشق می‌ورزید و می‌خواست بیش از مبانی نظری در شناخت عرفان وارد شود و معنای انسان و حقیقت درونی او را کشف کند. او بعدها نیز در این باره گفت: «عرفان به انسان کمک می‌کند تا با عمق بیشتری به زندگی نگاه و ارزش‌های معنوی را درک کند.» در حال و هوای اشتیاق دانستن بود که پدرش را از دست داد. پدرش حاجی یوسف دیلمقامی از تاجران آذربایجانی بود که با رحلتش محمدعلی باید مسئولیت اداره خانواده را برعهده می‌گرفت. این عهده‌داری چند سال او را در تبریز ماندگار کرد اما چون کسب و کار نتوانست شوق آموختن را در درونش خاموش کند، به تهران مهاجرت کرد تا علاوه بر کسب در بازار در دانشگاه تهران نیز تحصیل کند. در دوره لیسانس حقوق دانشگاه تهران ثبت‌نام کرد. هم‌زمان با ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹ خورشیدی، شرکت نفت آگهی استخدام فراگیر داد و محمدعلی هم از آن استقبال کرد. طولی نکشید که به استخدام شرکت نفت در آمد و به محل خدمتش در آبادان منتقل شد. بیست‌وهفت‌ساله بود و زاده یکی از مناطق سرد کشور که در پیِ داشتن شغل، رنج سفر را برخود هموار کرد و در گرمای سوزان و خرماپزان تابستانِ آبادان، روی پایش ایستاد تا منبع درآمدی داشته باشد تا بتواند ادامه تحصیل بدهد. همان جا بود که سردبیری روزنامه شرکت نفت را برعهده گرفت و با نجف دریابندری و ابراهیم گلستان آشنا شد.

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به تهران منتقل شد و به جهت تحصیلات مرتبط، او را به بخش حقوقی شرکت نفت فرستادند.

همان سال بود که ترجمه «سفرنامه ابن‌بطوطه» را آغاز کرد. این ترجمه در سال ۱۳۳۶ منتشر شد و به جهت قدرت قلم و نثر روان مورد توجه مجتبی مینوی و محمدعلی جمال‌زاده قرار گرفت و پس از آن نام موحد در میان ادیبان و مترجمان بر سر زبان‌ها افتاد.

زندگی و زمانه دکتر محمدعلی موحد [1]

موحد پس از سکونت در تهران، تحصیلات خود را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ادامه داد و موفق به اخذ دانشنامه حقوق خصوصی شد و در سال ۱۳۳۸ برای آشنایی بیشتر با حقوق بین‌الملل عازم انگلستان شد. او مطالعات خود را تحت نظر پرفسور جنینگز و پرفسور شوارتزنبرگ انجام داد و از تجربیات آنان آموخت و از آن رو که در لندن همچنان مشتاق نشانی از وطن بود با ایران‌شناسانی چون آرتور آربری، ولادیمیر مینورسکی و لاکهارت مجالست کرد و به پژوهش بر روی نسخه‌های خطی موجود در موزه بریتانیا پرداخت. او همان ایام نسخه «سلوک‌الملوک» فضل‌الله روزبهان خنجی را تصحیح کرد.

دکتر موحد دست پر به ایران بازگشت و بلافاصله فعالیت حرفه‌ای خود را به عنوان یک حقوقدان آغاز کرد. او علاوه بر وکالت پایه یک دادگستری، در بدنه حقوقی شرکت نفت حضور داشت و در هنگام تأسیس اوپک به مدت شش ماه معاونت اجرایی آن سازمان را در ژنو عهده‌دار بود و در حل و فصل دعاوی بین‌المللی ایران در حوزه نفت سهمی به‌سزا داشت. او بیش از آن استاد بود؛ به تدریس حقوق مدنی و حقوق نفت در دانشگاه تهران اشتغال داشت و دو کتاب «درس‌هایی از داوری‌های نفتی» و «نفت ما و مسائل حقوقی آن» را به عنوان کتب درسی تألیف و مسائل حقوقی نفت را وارد متون درسی دانشگاه کرد.

کتاب «خواب آشفته نفت» یکی از مهم‌ترین کتاب‌های او در حوزه صنعت نفت ایران است؛ کتابی که گوشه‌ای از تاریخ معاصر ایران را روایت می‌کند و به ماجرای ملی شدن صنعت نفت و وقایع دوران مصدق می‌پردازد. این کتاب از آن جهت مورد توجه است که به قلم مردی نوشته شده که خود آن دوران را مشاهده و درک کرده و به قراردادها و قوانین نفتی و بین‌المللی واقف است. در عین حال استاد به خوبی ارزش این طلای سیاه را دریافته و میزان تأثیر آن در تاریخ ایران را روایت کرده است. او به نقش نفت در تحولات اجتماعی و سیاسی و اثر آن بر ساختار جامعه ایران اشاره می‌کند و به نحوه مداخله قدرت‌های جهانی در امور داخلی ایران می‌پردازد. استاد موحد در کتاب خواب آشفته نفت روایت دقیق قراردادها و مذاکرات نفتی را با قدرت ادبی خویش در هم آمیخته و اثری ارزشمند در چهار جلد تألیف کرده است که از منظر پژوهشی و ادبی مورد توجه صاحبنظران قرار گرفته است. علاوه بر آن او از جوانی به دنبال معنا بود و شیفته آثار شاعران بزرگ از جمله مولانای رومی. گذشت زمان و علم خشک حقوق نه تنها این شیفتگی را کم نکرد، بلکه طراوت شعر و ادب و اسرار عالم عرفان، استاد را بر آن داشت که با نگاهی ژرف و تحلیلی به مفاهیم عرفانی بپردازد. او مولوی را به عنوان یکی از برجسته‌ترین چهره‌های عرفان اسلامی مورد تحلیل قرار داد و تلاش کرد در تفسیر اشعار مولوی پیام‌های عمیق او را به مخاطبان منتقل کند و از نگاه تاریخی و اجتماعی نیز به چگونگی شکل‌گیری افکار مولانا بپردازد. یکی از مهم‌ترین آثار ایشان در حوزه عرفان‌پژوهی کتاب «شمس و مولانا» است که در آن به رابطه عمیق مولانا و شمس پرداخته و نقش چشمگیر شمس را در تحول فکری مولانا بررسی می‌کند. این اثر نه تنها به دلیل پژوهش‌های گسترده بلکه به دلیل زیبایی نثر و عمق مفاهیم مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است.

زندگی و زمانه دکتر محمدعلی موحد [2]

استاد موحد، که در ادب فارسی و عربی و تصحیح متون کهن و تحقیقات ارزنده تاریخی به‌غایت هوشمند و نکته‌سنج بود، توانست ضمن تبیین شخصیت حقیقی شمس تبریزی مجموعه‌ای پیراسته از گفتار وی را جمع و مقالات این پیر خرقه‌پوش را بازشناسی و تصحیح کند. هانری دوفوشه‌کور نیز این مجموعه مقالات را به زیباترین شکل به زبان فرانسه ترجمه کرد و نام آن را «در جستجوی گوهر» گذاشت. این اثر در شرایط کنونی که سیاست‌مداران غربی به دنبال مخدوش کردن و تخریب چهره ایران و اسلام هستند، به درستی توانست پیام دیار شرق را به غرب برساند. در واقع این اقدام مهم، مرهون تلاش استاد موحد بود که در عین انجام کارهای بزرگ و ارزشمند باز می‌گفت: «به قول خاقانی: هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایه هیچ…»

در آثار استاد موحد، عمق دانش حوزوی و انضباط و روشمندی استادان فرهنگی مشاهده می‌شود. او، در عین استادی، بسیار متواضع است. بیش از آن‌که اهل سخنوری باشد، مشتاق شنیدن است. در وجودش یک پایگاه هویت و محل استقرار معنوی وجود دارد که نشان دینداری عمیق اوست و نگرانی‌هایش برای جوانان این مرز و بوم.

او یکی از وظایف نظام آموزشی را کمک به پیشرفت سوادآموزی و ارتقای سطح فرهنگ و تربیت نسل جوان می‌داند، اما نظام آموزشی کنونی را از این هدف دور دانسته و می‌گوید: «از دانش‌آموزان و دانشجویان تا اساتید، از این نظام آموزش شکایت دارند؛ چرا که شور و شوق را در جوانان می‌کشد و مانع شکوفایی استعدادهای آنان می‌شود.»

استاد محمدعلی موحد که در سال ۱۳۸۲ به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی در آمد، زبان فارسی را برای همه اقوام ایرانی می‌داند و بر این موضوع تأکید دارد که: «در کنار زبان‌های قومی، زبان رسمی و مشترکی میان اقوام وجود دارد که حلقه اتصال مردمان ایران است و از پدران به پسران رسیده». او که خود سخت دلبسته فرهنگ ایران و زبان فارسی است از دانشمندان سده پیشین است که عمرش را در راه علوم مختلف صرف کرده و ذوالفنون شده است. تسلط ایشان بر معارف دینی و فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی کم‌نظیر است. او که از بی‌مبالاتی انسان معاصر نسبت به جهان پیرامون نگران است، در ردّ ادعای امارات بر مالکیت جزایر ایرانی نیز، با موشکافی و دقت، دعاوی حقوقی و ملی نوشته است و می‌توان گفت استاد موحد از آخرین بازماندگان قبیله عالمان بزرگی است که پاسداری از خاک، فرهنگ، هویت و تمدن دیرپای ایرانی را وظیفه دانسته و در وجود خود میان سنت کهن و علوم جدید به آشتی رسیده است.

و حال استاد فرزانه در میان دهه نهم زندگی خویش، چشم در چشم دانشجویان دوخته بود تا برایشان از اخلاق، شریعت، حق و عرفان بگوید. او آرام اما با اطمینان، مانند پدری دلسوز، شروع به سخن کرد:

«اولین کتاب اخلاق را ارسطو نوشته است. در جامعه اسلامی هم ابن‌مسکویه و خواجه نصیرها تا ملا جلال و غزالی همه در باب اخلاق نظری در کتاب‌های متعدد صحبت کرده‌اند. پیش از اسلام نیز ما در ایران مطالبی در باب اخلاق داریم مانند نصایح‌الملوک‌ها، اما مدون‌ترین کتاب اخلاق برای ارسطو است و پیش از او و پس از او نیز همه بزرگان دم از اخلاق زده‌اند اما چه شده است که هر روز اوضاع جهان بدتر می‌شود و جوامع بشری از این میراث ارزشمند اثری نگرفته‌اند!؟

زندگی و زمانه دکتر محمدعلی موحد [3]

یک اشکال کار از زمان همان ارسطو بوده و تا همین حالا هم هست و آن این‌که گمان می‌کنند آن‌چه بشر را به تنهایی هدایت می‌کند؛ عقل است! و تمام تحقیقات را نیز بر این فرض متمرکز کرده‌اند. کتاب اخلاق ارسطو با بحث درباره خیر و فضیلت آغاز می‌شود. خود ارسطو معتقد است استدلال نظری برای سوق دادن عامه به راه سعادت کفایت نمی‌کند و می‌گوید که عامه مردم اگر عمل بدی را انجام نمی‌دهند؛ به واسطه کیفری است که بر آن عمل مترتب است. پس می‌گوید تربیت لازم است و تربیت در گرو نظم است و مظهر نظم قانون است و قانون مبتنی بر قدرت است و قدرت وقتی موثر است که به فرمان فردی صاحب نفس و حاکم باشد. و اینجاست که ارسطو مقدمه‌چینی می‌کند برای این‌که بعد از کتاب اخلاق به نوشتن کتاب سیاست بپردازد.

اخلاقیون اسلامی ابن‌مسکویه و خواجه نصیر هم بحث‌های نظری زیادی در این باره داشته‌اند و یک فهرست بلندی هم چه ارسطو و چه پیش از اسلام و چه بعد از آن، از فضایل و رذایل نوشته‌اند اما داشتن این فهرست هم دردی را در جوامع بشری دوا نکرده است! و آن به این دلیل است که راهبر بشر در این برخوردها و زندگی، عاطفه است اما این‌ها فکر کردند همه چیز با عقل است. و بعد با شروع مدرنیته با دامن زدن به جریان حق، این امر را تشدید کردند و گفتند همه حق دارند! ولی در باب تکلیف سکوت کردند. درحالی‌که من می‌گویم ای کاش آن‌ها که جمع شدند و اعلامیه مفید حقوق بشر را نوشتند؛ جمع می‌شدند و اعلامیه‌ای هم در باب تکلیف بشر می‌نوشتند. چرا که با آن اعلامیه فقط طلبکاری در مردم بیشتر شد و هیچکس هم به حق خود راضی نیست! من قبلاً در کتاب حق و عدالت هم گفته‌ام که حق بسیار مهم است اما در مقابل حق تکلیف است. امروز همه قبول داریم یکی از جهات افزایش فساد در جامعه سست شدن باورهای دینی در جامعه است. باورهای دینی بودند که قبلاً در کنترل و مهار انسان سهم به‌سزایی داشتند.

آزموده شده است جامعه‌هایی که از دین تبرّی جسته‌اند؛ در این باب به چه رسیده‌اند!؟ باید برای تکلیف ارزش قائل شد و مردم را به انجام آن سوق داد. چه تکلیف فردی و چه اجتماعی. دامن زدن بیش از اندازه به موضوع حق، نتیجه‌اش سوء‌استفاده از حق شده؛ چرا که حتی کانت که استاد همه فلاسفه جدید است در کتاب «درس‌های اخلاقی» در دو سوم کتاب خود، درباره مسئولیت و تکلیف صحبت می‌کند. چه‌طور است که امروز کسی این‌ها را به متفکران و دانشجویان نمی‌گوید!؟

و اما نگاه دیگری وجود دارد به نام نگاه عرفانی که در آن با استدلال نمی‌توان کسی را مومن و کافر کرد. عرفان اسلامی به این موضوع دقیق توجه داشته و می‌گوید: برای تغییر انسان باید مزاج تغییر کند. یعنی جامعه‌ای که همه مردم دم از حق شخصی می‌زنند؛ دیگر گوش مردم به تکلیف بدهکار نیست و باید مزاج این جامعه را تغییر داد که با عاطفه سر و کار دارد. در عرفان اسلامی برخلاف تفکر غربی، شخص با انانیّت می‌جنگد! از منِ خویش عبور می‌کند تا عشق و مدارا را بسازد و این است که شکل جامعه و زندگی را تغییر می‌دهد چرا که تا وقتی فرد درگیر انانیت است دیگر نوبت به هیچ چیز نمی‌رسد. و این مطالب را ما بارها گفته‌ایم و برای اصلاح باید مبدأ میل و مزاج به فطرت اصلی بازگردد تا فرد و اجتماع در مسیر درست و حقیقی قرار بگیرند. خیلی معذرت می‌خواهم بیشتر از این من جان ندارم حرف بزنم …»

مرضیه نظرلو

منبع: ایبنا

[4]
[5]