بخشی از سخنان اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، در آیین افتتاح کتابخانه دکتر سیدحسین میرمجلسی:
دکتر میرمجلسی شیفتۀ کتاب و فرهنگ ایران است. کتابخوانی است شیدا، اخلاق خوشی دارد و رویی چون برگ گل، از آندست طبیبانیست که، عمری را با یک بال در طبابت بسر کرده و با بال دیگر به جمع کتب و بنیان کتابخانه، عمر عزیز گذاشته. از آن زمان که بخت یار شد و رفیق کویش شدم، عزم کردم که اگر باری هست، بدوش کشم و اگر کاری هست بجان خریدار شوم. او میدانست که در تأسیس موقوفۀ فرهنگی زندهیاد پرویز اذکایی در همدان سهمی داشته و آیین اعطای نخستین جایزهاش را برگزار کرده، بدین روی این ناچیز را قابل دانست تا ناظر موقوفۀ وی شوم. با مشورت ایشان و دیگر عزیزان گیلانی، قرعۀ کار به نام کتابخانۀ مرکزی رشت زده شد، پیشنویس وقفنامه را تهیه و با متولیان امور وقف در سازمان اوقاف مشورت کردم و اکنون پس از قریب دوسال، انجام مراحل ثبت و انتقال ۳۰ هزار کتاب و مجله، این کتابخانۀ بینظیر با حضور شما فرهیختگان گشایش مییابد.
میدانیم که بخش بزرگی از میراث مکتوب اعم از فارسی و عربی، از طریق وقف کتاب حفظ شده است.
اقدام دکتر میرمجلسی، نمونهای از وقف فرهنگی شخصی است که نه تنها در قامت نیکوکار اهداگر بلکه در زمینۀ تأمین منابع علمی برای عموم عمل کرده است. این امر میتواند الهامبخش دیگر خیّران، فرهیختگان و صاحبان منابع فرهنگی باشد تا برای افزایش دسترسی به فرهنگ، کتاب و پژوهش در منطقۀ خود اقدام کنند.
اهل فرهنگ و سخن میدانند که اینجانب بیش از آنکه سخنور باشم، یادداشت نویسم، در سرمقالههای نشریات میراث مکتوب قلم میزنم و همواره به موانع و آسیبها نظر داشته و کوشیدهام تا تهدیدها را به فرصت و فروبستگیهای فرهنگی را چون باد بهاری، گرهگشا باشم.
اهل عمل و کوششم، سخن من، فریادی است در کردارم. در دوماه گذشته در یزد و بافق و تبریز و اینک رشت، این چهارمین بزرگداشت و همایشی است که برگزار میکنم. این سخن را نه از باب خودستایی که به حساب گزارش عملکرد این خدمتگزار شیفتۀ فرهنگ بگذارید تا جوانان بدانند که کار فرهنگی بیمزد و بیمنت است و برای رضای خدا و مردم و میهن باید کار کرد و از کسی حتی توقع تشکر نداشت و به قول حافظ:
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس.