میراث مکتوب- «ویژهنامه ماهنامه ادبی مؤسسه دولتی «پیام سغد» بهمناسبت سی اُمین سال انتشار مجله به سردبیری طالب کریم آذرخش در تاجیکستان منتشر شد.
در معرفی کتاب آمده است:
کتابی که در دست دارید، یادوارهای میباشد از فعالیتهای سی سالگی مجله «پیام سغد». در این کارگاه اهل قلم و سخن، ادیبان و روزنامهنگاران نامور کشور کار و فعالیت نمودهاند تا دریچهای به روی دوستداران علم و ادب و فرهنگ باز نمایند.
بخش نخست کتاب تحت عنوان «دسته گل مبارکباد» به پیامهای مسؤلین دولتی ولایت سغد و گردانندگان مجله پیام سغد اختصاص دارد.
در ابتدا، پیام رجب احمد زاده، رئیس ولایت سغد منتشر شده است، وی فرا رسیدن سی سالگی انتشار مجله پیام سغد را شادباش گفته
و از زحمات دستاندرکاران این مجله در پیشبرد علم و فرهنگ تشکر نموده است.
همچنین نظام قاسم، رئیس اتفاق نویسندگان تاجیکستان نیز طی پیامی با شادباش خطاب به هیئت تحریریه مجله پیام سغد، تأسیس این مجله را در فضای ادبی ولایت سغد و نیز بطور عموم در کل تاجیکستان رخدادی فرحبخش ارزیابی نمودهاند.
استاد احمد جان رحمت زاد، رئیس شعبه سغدیِ اتفاق نویسندگان تاجیکستان و شاعر خلقی تاجیکستان نیز در پیام خود میگوید تحلیل جشن سی سالگی تأسیس مجله در رابطه با درک بلند مسؤلیت شناسی در اجرای هدایتهای پیشوای ملت، محترم امامعلی رحمان است.
بختیار قاسماف، رئیس اداره فرهنگ ولایت سغد نیز اشاره میکند، ما نسلی هستیم که از ایام کودکی، با کتاب و آموزش تاریخ و ادبیات آموخته شدهایم.
آثار ماندگار شاعران و نویسندگان را توسط نشریات در کتابخانه و کتابفروشیها درمییابیم. بعد از فروپاشی اتحاد شوروی کار نشریات نیز یک مدت بینظام شد اما به شرافت استقلال کشور و رهبری جناب امامعلی رحمان این مشکلات برطرف گردید.
در ادامه محمد صادق رحمانیان، سردبیر مجله چامه از تهران، خطاب به استاد طالب کریم آذرخش میگوید فرارسیدن سیسالگی مجله پیام سغد را صمیمانه تبریک میگویم، بیتردید سه دهه پایداری و استمرار در انتشار یک نشریه فرهنگی آنهم در اقلیم پر رمز و راز زبان و ادب پارسی، نشان از عشق، تعهد و مجاهدتی فراتر از واژهها دارد.
آقای الهام جمالاف، رئیس سازمان ولایتی اتفاق ژورنالیستهای تاجیکستان مینویسد، پیام سغد از جمله مطبوعات دوران استقلال جمهوری تاجیکستان بوده، سی سال است که در ترغیب و تشویق سیاست فرهنگپرورنده پیشوای ملت، محترم امامعلی رحمان، به خوانندگان خود آثار ادیبان کلاسیک و معاصر، چکیدههای نوقلمان ولایت سغد و بیرون از آن سهمی بارز میگذارد.
استاد داداخان ایگم زاد، نویسنده تاجیک نیز میگوید از مصحح، مهوش تا سردبیر، آذرخش همه شخصیتهای زنده دل و آفریننده اصیل بوده، از مشرق تا مغرب خجند، معروف و مشهورند.
استاد تاجیبای سلطانی، دکترای علوم سخن شناسی، اظهار میدارد بنده افتخار آن دارم که از سال 1996 اولین مقالههای علمی شاگردانه ما توسط مجله پیام سغد منتشر گردید. مقالاتی در باره ادبیات معاصر، شعرهای شاعران، آثار منثور و ترجمهها توسط همین نشریه چاپ میشود.
استاد مسعود میرزا، رئیس مرکز ملی فرهنگی تاجیکان ازبکستان در ولایت فرغانه و دکترای رشتههای علوم فلسفی میگوید،
محیط ادبی سغد در گستره علم و ادب فارسی، تاجیکی مقامی شایان توجه دارد و یک مکتب مؤثر و کم نظیر سخن شناسی و سخن گستری نیز بوده است.
ماهنامه وزین پیام سغد، نه تنها آیینه تمامنمای همین مکتب، بلکه محافظ و مبشر ارزشمندترین ارزشهای تاریخی، علمی و فرهنگی و معنوی است.
بخش دوم کتاب با عنوان «عکسها در آیینه تاریخ»، مشتمل بر ۳۱ صفحه عکسهای سردبیران مجله پیام سغد از ابتدا تا کنون، و نیز عکسهای شاعران و نویسندگان، هنرمندان منطقه سغد و دیگر نقاط تاجیکستان و نیز عکسهایی از همایشها و میهمانان خارجی، بویژه میهمانان فرهنگی از ایران، منجمله هیئت مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب به سرپرستی دکتر اکبر ایرانی به اتفاق دکتر ژاله آموزگار و دکتر مجتهد شبستری و سایر استادان، میباشد.
بخش سوم کتاب تحت عنوان «نقش قلم»، مشتمل بر اشعار شعرا و مطالب نثر نویسندگان تاجیک میباشد.
در این بخش بترتیب اشعار یا نوشتههای این فرهیختگان تاجیک را شاهد هستیم:
بانو فرزانه خجندی، اعظم صدقی، اتهخان سیفالهیف، طالب کریم آذرخش، انورمیرزا حکیم عالم، مولوده شریفزاده، عبدالجبار سروش، اعظم خجسته ، ادیبه خجندی، گلناز طاهریان، بهرام رحمتزاد، مهوش، دلارام، شهناز شریفاوَه، نورعلی نورزاد، عبدالغفار شریفاو، طالب لقمان، نسیمبیک قربانزاده، فرزانه زرافشانی، فرشته، مهرانه اکرم و بهمنیار میسرزاد.
در پایان چند سروده از برخی شعرای فوق همرسانی میگردد:
غزلی از فرزانه خجندی:
دوست، سرجمع بمانی و پریشان نشوی،
نو به نو شعشعهریز آیی و پنهان نشوی.
ای عزیزی، که به نو کردن ما آمدهای،
کاش، از آمدن خویش پشیمان نشوی.
پُرسم از عشق، که تو آمده یا نآمدهای،
کاش افسانه خوش باشی و پایان نشوی.
حق گوید: محک سنجش انسان سختی است،
«تا مسافر نشوی، هیچ مسلمان نشوی»
دولت و شهرت و منصب، همه را دریابی،
ای زهی آنکه همه یابی و ویران نشوی.
تا نیابی فر از انوارگَه بالایی،
جان کَنی بهر درخشیدن و تابان نشوی.
تا به صد جان نکَشی بار غم و شادی خلق،
لایق مرتبهٔ عالی انسان نشوی.
سرودهای از استاد طالب کریم آذرخش:
چشمتان روشن، چنارستان بیدار وطن،
نوبهاری میرسد پزمان دیدار وطن.
باز خورشید کیانی پرچمافشان آمده،
روی بام قصرهای کوهدیوار وطن.
نم نم باران رحمت میرسد از آسمان،
چون دعای باغبان بر باغ پُر بار وطن.
نونهالان دستِ گل با هم دهند از خرمی،
عاشقانه در ره یاران غمخوار وطن.
عید آمد، عید نوروز پر از نور و صفا،
بر در هر خانه و هر کوی و بازار وطن.
دشتها پیراهن اطلس به بر دارند باز،
با چکنپوشان گل شیدا و سرشار وطن.
تاج جمشید از جلای مهر رخشان گشته است،
مسندش تخت بلند بختآثار وطن.
عندلیبان را ز نو عشق سرودن میرسد،
همنوای شاعران شهدگفتار وطن.
هیچ عیدی اینچنین زیبا و ناتکرار نیست،
مثل آهنگ همایون در چمنزار وطن!
سرودهای از بانو گلناز طاهریان با عنوان «رهگذار استقلال»:
محتشم شد عصر با امداد استقلال،
نیک بادا، هموطن، میلاد استقلال.
هر چه در دست خزان و باد بود، آمد،
در سحرگاهی به یک فریاد استقلال.
ای وطن، ای تهنیتآباد آزادی،
زنده بادا، آنکه کرد ایجاد استقلال.
آمد و اندیشهها را بر نظام آورد،
رستگار و هادیِ آزاد استقلال.
ز آسمان اِستاره میگیریم بیرخصت،
ما به دستان ضیابنیاد استقلال.
رستگاری سوی فروردین زیبائیست،
از همین ره، بگذرید اولاد استقلال.
بسکه پاداش همه خون شهیدان است،
با تمام دل رسم بر داد استقلال.
ارتباط ما به دنیا و سما و اوست،
ارتباط جاویدانآباد استقلال.
سرودهای از شاعر جوان بانو مهرانه اکرم:
آدرس مرا ز نوبهاران پرسید،
از سبزه و از چُکری و تاران پرسید.
آهنگ دل مرا اگر گوش دهید،
از چهچه بلبل هزاران پرسید.
خواهید که اطلاع کامل یابید،
از دفتر راز روزگاران پرسید.
با ترجمه از زبان یاس و صدبرگ،
از گریه چشم چشمهساران پرسید.
دل خانه غم شرابِ تلخ و لب جام،
مستی ز خمار میگساران پرسید
از مهر پیام عشق خواهید اگر،
از خندهْ شِید و اشک باران پرسید
سرودهای از شاعر جوان بهمنیار میسرزاد:
به حرمت دل امیدوار برگردید،
برای خانهٔ دیر انتظار برگردید،
به غیر باد، همه رفته، آمدن دارد،
چون آفتاب پس از شام تار برگردید.
شما، که دینه پرستو گزیدهاید، کنون،
بر این محله کنار بهار برگردید.
اگر درخت بماند ز میوه، چوب شود،
دوباره سال نو آمد به بار برگردید.
چه بهتر است همه جای خویش را داند،
شبیه آب ز بعد بخار برگردید.
برادران غریبم، به یک قرار آیید،
به سوی مادر دلبیقرار برگردید.