- مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب - https://mirasmaktoob.com -

گزارش نشست شاهنامه‌پژوهی در بنياد ايران‌شناسی آذربايجان‌‌شرقی

میراث مکتوب- آذربایجان كه در شاهنامه به خاطر وزن، به شكل «آذربادگان» آمده، در سه دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی آن دارای چنان اهمیتی است كه بنابر اساطیر جمشید شاه در آذرآبادگان تاج بر سر می‌گذارد، كیخسرو برای یاری‌خواهی از خدای بزرگ درخواستن كین پدرش سیاوش به آتشكده آذرگشسب در آذربایجان می‌رود و در بخش پایانی یزدگرد شاه به مردم آذربایجان تكیه كرده و در سخت‌ترین موقعیت خود خزانه خود را به آنجا می‌فرستد.

بنابر تاریخ، پیوند آذربایجان و شاهنامه با هم، پیوندی ناگسستنی است؛ و در همین راستا از ساعت ۱۶ دوشنبه پنجم آذر ماه ۱۴۰۳ نشست شاهنامه‌پژوهی در محل بنیاد ایران‌شناسی آذربایجان شرقی، با همكاری انجمن ایرانی تاریخ، شعبه آذربایجان شرقی برگزار شد.

 

هیچگاه صدای شاهنامه و فردوسی در آذربایجان خاموش نشده است

محمد طاهری خسروشاهی، رئیس بنیاد ایران‌شناسی آذربایجان شرقی، در آغاز ضمن سپاسگزاری از حاضران و ابراز خرسندی از استقبال پرشكوه از این نشست، سخنان خود را این‌گونه آغاز كرد: «در چند وقت اخیر بسیاری از علاقه‌مندان، دوستان و فعالان فرهنگی به ما مراجعه می‌كردند كه در بنیاد ایران‌شناسی جای نشستی با عنوان شاهنامه‌پژوهی، در حوزه بسیار عظیم و گسترده شاهنامه‌شناسی خالی است. ما نیز در پی این بودیم كه هم به وظیفه ذاتی بنیاد ایران‌شناسی عمل كنیم و هم پاسخی به درخواست یاران ایران‌خواه‌مان بدهیم. با توجه به سابقه درخشان فرهنگی تبریز و آذربایجان، همیشه در طول تاریخ، تبریز در انجام چنین تولیدات فرهنگی‌ای، پیشگام بوده و هست.»

رئیس بنیاد ایران‌شناسی در ادامه با اشاره به سخنران اصلی این نشست، «بهمن دمشقی خیابانی» گفت: «این عرصه، عرصه‌ای است كه باید غیرمتخصص‌ها وارد این حوزه نشوند. بنابراین من در تأملات خودم به نتیجه رسیدم و از استاد بهمن دمشقی خیابانی دعوت كردم و كرسی شاهنامه‌پژوهی بنیاد ایران‌شناسی را به ایشان سپردیم. بهمن خیابانی دكترای ادبیات فارسی با گرایش ادبیات حماسی و استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز، متولد و ساكن تبریز است. او به ‌اصطلاح،‌ زاده معنوی قطب فردوسی‌شناسی است.»

طاهری خسروشاهی در پایان به پیشینه آذربایجان در شاهنامه‌شناسی و شاهنامه‌پژوهی و پیوند عمیق این‌دو با هم پرداخته و گفت: «هیچ‌گاه صدای شاهنامه و فردوسی در خاك آذربایجان خاموش نشده است. امروز نیز این صدا از كوی سرخاب تبریز بلند می‌شود.»

 

شاهنامه برترین اثر حماسی جهان است

بهمن خیابانی با خواندن بیت «به نام خداوند جان و خرد/ كزین برتر اندیشه برنگذرد» گفت: «این جلسه آغاز جلسات شاهنامه‌شناسی در حوزه بنیاد ایران‌شناسی است كه هدف آن، صرفا خواندن شاهنامه نخواهد بود. ما در این جلسات به اهمیت شاهنامه در تاریخ فرهنگ ایران خواهیم پرداخت و سپس وارد موضوع آذربایجان خواهیم شد.»

او ابیاتی از دیباچه شاهنامه خواند و سپس گفت: «امروز در این مورد سخن خواهیم گفت كه نه‌تنها شاهنامه برترین اثر حماسی جهان است، بلكه برترین اثر حماسی ملی ما‌ نیز هست. آثار دیگر حماسی در برابرِ شكوهِ شاهنامه بسان تپه‌هایی هستند. چنان‌كه شاهنامه یكی از بزرگ‌ترین گنجینه‌های ادب فارسی است كه ارزش‌های ملی و فرهنگی و قومی ما را نمایانده و بر زبان و گفتار ما تاثیر بسیار داشته است.»

او در چگونگی تشخیص ابیات الحاقی شاهنامه گفت: «بیت: جهان را بلندی و پستی تویی/ ندانم چه‌ای هرچه هستی تویی…» ازجمله ابیاتی است كه به فردوسی نسبت داده شده، با اینكه در وزن شاهنامه است و حتی برخی از مفسران شاهنامه آن را نشانه اندیشه والای فلسفی فردوسی دانسته‌اند؛ اما شگفت است كه این بیت از فردوسی نیست و «دكتر آیدنلو» هم در مقاله ارزشمند خود می‌گویند قدیمی‌ترین منبع این بیت «مرصادالعباد» نجم‌الدین رازی (تالیف سال ۶۱۸ هـ.ق) است كه اصلا در آن حتی نام شاعر هم ذكر نشده! و فقط در نیمه‌دوم سده هفتم هجری در «عراضه‌العروضین قرشی» این بیت به فردوسی نسبت داده شده است.

وی ادامه داد: باید آگاه بود بیت‌هایی به فردوسی منسوب می‌شوند كه واقعا از او نیست یا اگر از اوست باید توجه كنیم كه در كجای شاهنامه آمده و از زبان چه كسی گفته شده است؛ مثلا بیت «زن و اژدها هر دو در خاك بِه/ جهان پاك از این هر دو ناپاك بِه» كه در زنده‌یاد دكتر ابوالفضل خطیبی نیز در مقاله ارزشمند خودشان با عنوان «بیت‌های زن‌ستیزانه در شاهنامه» به درستی نشان داده‌اند كه این بیت نه‌تنها در هیچ ‌یك از نسخ مورد استفاده دكتر خالقی مطلق وجود ندارد، حتی در چاپ‌های مول، مسكو و… هم نیست و در چند چاپ بازاری از شاهنامه دیده می‌شود و این نشانگر این است كه این بیت الحاقی است و از فردوسی نیست.

سپس وی گفت در زمان باقی‌مانده خود به سه موضوع: «نقش شاهنامه در حفظ زبان و هویت ملی، بازتاب ارزش‌های فكری و اخلاقی در شاهنامه و نیز تاثیر شاهنامه در تاریخ و ادبیات و هنر ایرانی» خواهد پرداخت و گفت: «در موضوع اول باید بدانیم آیا شاهنامه احیاكننده زبان فارسی است؟ باید گفت: خیر، شاهنامه تثبیت‌كننده زبان فارسی است. زیرا یعقوب لیث صفاری است كه پس از تاج‌گذاری وقتی كه شاعران در وصف رشادت‌های او به زبان عربی شعر سرودند، گفت: «چیزی كه همی می‌ندانم چرا باید گفتن؟» و با این جمله تاریخی خود زبان فارسی را نجات داد. باید توجه كنید كه عرب به هرجا لشكركشی كرد زبان و فرهنگ آنجا را تغییر داد و تنها در ایران نتوانست زبان و فرهنگ مردم را دگرگون كند. بنابراین، فردوسی با سرودن شاهنامه‌، تثبیت‌كننده زبان فارسی بوده‌ است.

وی در ادامه با بیان این که فردوسی در سرایش شاهنامه از منابع مكتوب استفاده كرده است، اظهار کرد: خانم «یاماموتو» در كتاب «از شفاهی تا كتبی» ترجمه «دكتر محمود حسن‌آبادی» نشر انتشارات سخن، بسیار منصفانه به شفاهی بودن یا كتبی بودن منابع فردوسی پرداخته؛ هرچند كه نقدهایی بر كتاب ایشان نیز وارد است.

وی ادامه داد: باید توجه داشت فردوسی قرن چهارم شاهنامه را سروده و داستان رستم و اسفندیار و رستم و سهراب و دیگر داستان‌ها را ما برای اولین‌بار در شاهنامه خوانده‌ایم، شگفت است كه «عبدالجلیل قزوینی رازی» در كتاب «النقض» خود آورده است كه بازرگانی به نام «نضربن‌حارث» در زمانی كه مردم را به دین اسلام دعوت می‌كردند، می‌آمد و به مردم می‌گفت سخنان پیامبر (ص) اساطیر اولیه هستند، بیایید تا من برای شما داستان رستم اسفندیار را بخوانم. این یعنی بازرگانی عرب پیش ‌از هجرت كتاب‌ داستان‌های رستم را داشته و برای مردم می‌خوانده است. پس از این موضوع نیز می‌توان نتیجه گرفت كه هیچ‌یك از روایات شاهنامه شفاهی نیست.

وی سپس با بیان این که نقالی هنری است كه از شاهنامه تاثیر پذیرفته و متقابلا آیین نقالی شاهنامه را به عنوان بخشی از زندگی روزمره مردم ایران قرار داده بوده، اظهار کرد: چنان‌كه مثلا برای بخش شب سهراب‌كشون، مردم از پیش برای خود در قهوه‌خانه صندلی در نظر می‌گرفتند و پول آن را می‌دادند. بنابراین مردمی كه شاهنامه را چنین دوست داشتند، آن را حفظ می‌كردند و می‌نوشتند همگی نشان از علاقه مردم ایران به شاهنامه و داستان‌های اوست. همین عامل هم باعث شده است كه با اینكه حجم ابیات شاهنامه گاهی حتی به ۶۰ هزار بیت (با ابیات الحاقی) رسیده است اما بیشترین نسخه‌های خطی را از آن داریم.

وی در بیان موضوع دیگری كه بسیاری از دشمنان ایران بر آن انگشت می‌نهند، گفت: «موضوع دیگر در شاهنامه جغرافیای شاهنامه است. بسیاری می‌پرسند آیا جایگاه شهرهای ذكر شده در شاهنامه همان است كه امروز است؟ باید گفت خیر؛ جغرافیای شاهنامه با جغرافیای تاریخی متفاوت است زیرا شاهنامه قالبی ادبی با متنی داستانی است و ما باید از آن انتظار همان ادبیات و داستان را داشته باشیم. اما باید آگاه باشیم كه تنها این هم نیست چنان‌كه دكتر «زاگرس زند» در كتاب «تاریخ ساسانیان در شاهنامه» نشر بنیاد موقوفات دكتر افشار ذكر كرده‌اند، جاهایی كه در شاهنامه درباره تاریخ ساسانی سخن آمده اطلاعات بسیار بیشتر و دقیق‌تری نسبت به منابع مكتوب ساسانی وجود دارد.»

وی در پایان سخن خود افزود: «از این رو باید آگاه باشیم كه جغرافیای شاهنامه بر سه ویژگی استوار است: الف: مكان‌هایی كه نام آن در جغرافیای تاریخی منطبق با شاهنامه است (مانند ایران، آذربادگان و پارس). ب: جاهایی كه نام آن منطبق با واقعیت نیست (مانند توران كه سرزمینی است در شرق و شمال شرق ایران كه اگر بخواهیم با كشورهای امروزی تطبیق بدهیم شامل محدوده جغرافیایی كشورهای ازبكستان، قرقیزستان، قزاقستان، بخش‌هایی از تاجیكستان و افغانستان است. درنتیجه، آذربایجان هیچ پیوند و ارتباطی با توران و تركان در شاهنامه ندارد. حتی در یكی از جنگ‌های بزرگ ایرانیان و تورانیان كه در شاهنامه آمده، یك سپاه از آذربایجان در كنار سپاهی از اصفهان، كرمان و فارس علیه تورانیان قرار دارد). ج: موقعیت‌هایی كه اساطیری هستند (مانند البرز كوه و دشت دغوی). باید آگاه بود كه توجه به این سه گزینه، در شناخت شاهنامه بسیار مهم است.»

 

فردوسی همه ایرانشهر را به هم وصل کرد

پس ‌از سخنان بهمن دمشقی خیابانی نوبت به «فاطمه اروجی» سرپرست و نماینده انجمن ایرانی تاریخ، شعبه آذربایجان شرقی رسید.

او با اشاره به استقبال گسترده و پرشور مردم تبریز از این نشست گفت: «این نشست نشان می‌دهد كه در تبریز چقدر زیاد شاهنامه‌دوست و در واقع ایران‌دوست داریم. اگر اشتباه نكنم در كتاب شاهنامه بیش ‌از 2 هزار بار از ایران و ایران‌زمین نام برده شده است. شاهنامه سه قسمت دارد: ۱-  اساطیری ۲-  پهلوانی (حماسی) ۳-  تاریخی. بخش تاریخی از نظر گزارش حوادث و رویدادهای تاریخی بسیار مهم است. فردوسی همه مطالبش را از روی منابع معتبر نوشته است. تاریخ ایران بیش ‌از آنكه تاریخ تحول باشد تاریخ تداوم است. این بدین معنا نیست كه تحولی در دوران ایران پس از اسلام روی نداده است؛ ولی از نظر ساختار فرهنگی بیشتر تداوم است، تا تحول. بدین معنا كه فردوسی زبان فارسی موجود ایران را استواری بخشید. فردوسی زبان فارسی را تثبیت و پایدار و آن را از زوال و آسیب حفظ کرد و با پدید آوردن شاهنامه خدمت بس شگرفی به ایران و ایرانیان نمود و همه ایران و همه ایرانشهر را به هم وصل كرد.»

نیما عظیمی

منبع: روزنامه اعتماد

[1]
[2]