- مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب - https://mirasmaktoob.com -

درباره «داغ سهراب، سوگ سیاوش» با نگاهی به نظریه لارنس کلبرگ

میراث مکتوب- کتاب «مرگ سهراب؛ سوگ سیاوش» به نثر دکتر علی نیکویی و با همکاری انتشارات اهل قلم منتشر شده است. در این اثر که در جلد دوم از مجموعه داستان‌های شاهنامه قرار دارد، نویسنده به بازخوانی دو تراژدی مهم ایرانشهری پرداخته است؛ یکی داستان کشته‌شدن سهراب، پسر رستم پهلوان بزرگ و دیگری داستان مرگ سیاوش، پسر کیکاووس شاهنشاه ایران.

مرگ شرافتمندانه برتر از زندگی ننگین [1]

فردوسی بزرگ در اثر گران‌قدر شاهنامه، گفتار و رفتار قهرمانان را به‌گونه‌ای تصویر می‌کند که هویت انسان آرمانی و ویژگی‌های اخلاقی برجسته در آن‌ها به‌وضوح نمایان است. سوگ‌نامه سیاوش یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های این تصویرگری است که در آن، سیاوش به‌عنوان نمادی از انسان آگاه، کمال‌جو و عدالت‌خواه معرفی می‌شود. ویژگی‌های اخلاقی سیاوش شامل رازداری، عدالت‌طلبی، اخلاص و به‌ویژه عفت و پاک‌دامنی است که در بطن داستان به طور مداوم نمایان می‌شود. این ویژگی‌ها در واقع انعکاسی از اصول اخلاقی و انسانی است که فردوسی در قالب این قهرمان به تصویر کشیده است.

نظریه کلبرگ در حوزه رشد اخلاقی، به‌ویژه در زمینه توسعه معیارهای اخلاقی فرد، دارای شش مرحله است که با حرکت تدریجی فرد از پذیرش قوانین خارجی به درک و پذیرش اصول اخلاقی جهان‌شمول و درونی شده، همراه است. در این راستا، مرحله نهایی رشد اخلاقی از نظر کلبرگ، مرحله‌ای است که فرد به اصول اخلاقی جهانی و درونی دست می‌یابد که فراتر از قوانین اجتماعی و هنجارهای متعارف است. به اعتقاد کلبرگ، این مرحله در دسترس تعداد کمی از افراد است و تنها آنان که از سطح تکامل اخلاقی بالا برخوردارند قادر به دستیابی به آن هستند. در مرحله ممکن هفتم نظریه کلبرگ، رشد اخلاقی به نقطه‌ای می‌رسد که فرد احساس می‌کند جزئی از یک کلیت متعالی است و این احساس یکپارچگی با زندگی، خداوند و طبیعت به او نیروی هیجانی می‌دهد تا به انجام کارهای درست ادامه دهد. در این مرحله، فرد به طور عمیقی احساس شجاعت روبه‌روشدن با مرگ را دارد و این هم‌راستایی با هستی او را در مسیر خود ثابت‌قدم نگه می‌دارد. این مرحله درواقع پاسخی است به پرسش‌های اخلاقی فلسفی و معنوی در مواجهه با ناامیدی یا پوچی، و در آن فرد به سطحی از تفکر می‌رسد که او را قادر می‌سازد تا درک کند چرا باید به انجام اعمال اخلاقی بپردازد حتی وقتی که به نظر می‌رسد این کار فاقد معنای ظاهری است. این مرحله که به‌ویژه در زندگی رهبران اخلاقی نمایان است، به فرد کمک می‌کند تا به‌صورت نوین به مسائل اخلاقی نگاه کند و از سطح پساقراردادی (Post-conventional) فکر کند.

مرگ شرافتمندانه برتر از زندگی ننگین [2]

در این چارچوب، داستان سیاوش در کتاب “مرگ سهراب؛ سوگ سیاوش” می‌تواند به‌عنوان یک مدل مؤثر در تحریک تفکر اخلاقی خواننده عمل کند. شخصیت سیاوش با انتخاب‌های اخلاقی خود، به‌ویژه در مواجهه با دسیسه‌ها و فشارهای خارجی، الگویی از فردی است که به اصول اخلاقی جهانی پایبند است و در نهایت برای حفظ شرافت و وفاداری به اصول انسانی، حاضر به فدای جان خود می‌شود. این انتخاب‌ها که در نهایت به مرگ شرافتمندانه او می‌انجامد، می‌تواند خواننده را به سمت تفکر عمیق‌تری در خصوص اصول اخلاقی هدایت کرده و او را به‌سوی مراحل بالاتر رشد اخلاقی سوق دهد. سیاوش از برجسته‌ترین و محبوب‌ترین چهره‌های پهلوانی در شاهنامه فردوسی است؛ شخصیتی که با دارابودن ویژگی‌هایی چون صداقت، جوانمردی، شجاعت و وفاداری، تصویری از انسان آرمانی را در ذهن خواننده ترسیم می‌کند. او نه‌تنها نماد یک قهرمان حماسی، بلکه نمایندهٔ اخلاق متعالی و فضیلت محور در ادبیات کلاسیک ایران است. راست‌گویی تا پای جان، عبور از آتش برای اثبات پاک‌دامنی، و سکوت نجیبانه در برابر تهمت‌های سودابه، همگی شواهدی از منش اخلاقی سیاوش است که در قالب یک تراژدی اخلاقی، بازتاب یافته‌اند.

این شواهد را می‌توان با مراحل ششم و هفتم نظریه رشد اخلاقی لارنس کلبرگ مطابقت داد؛ مراحلی که در آن‌ها، فرد به عدالت‌محوری، شجاعت در رویارویی با مرگ، و وفاداری به ارزش‌های انسانی فراتر از منافع شخصی پایبند است. چنین تطابقی نشان می‌دهد که روایت سیاوش نه‌تنها یک داستان حماسی، بلکه بستری برای برانگیختن تفکر اخلاقی و رشد استدلال اخلاقی در مخاطب است. چالش‌ها و تنش‌های اخلاقی در سوگ‌نامه سیاوش، خواننده را به بازاندیشی در ارزش‌ها و اصول اخلاقی وا می‌دارد و زمینهٔ حرکت از مراحل پایین‌تر به سطوح والاتر رشد اخلاقی را فراهم می‌سازد. سیاوش در برابر وسوسه و دسیسه‌های سودابه، از فروغ عقلانیت و پاک‌دامنی بهره می‌گیرد و تسلیم تمنای شهوانی و ننگ‌آلود او نمی‌شود. باوجودآنکه آزمون آتش را با سربلندی پشت سر می‌گذارد و بی‌گناهی خود را اثبات می‌کند، اما سرنوشت او را در معرض موقعیت‌هایی دشوار و تصمیم‌گیری‌های اخلاقی قرار می‌دهد. کنش‌ها و واکنش‌های او در این تقاطع‌های حساس، ابعاد پنهان شخصیت اخلاقی‌اش را نمایان می‌سازد؛ به‌ویژه آن‌گاه که در نهایت، با وفاداری به اصول اخلاقی و پیمان‌داری، مرگ شرافتمندانه را بر زندگی ننگین ترجیح می‌دهد. این انتخاب، نمادی از تعهد به ارزش‌های درونی و پایبندی به منش پهلوانی در متن یک تراژدی اخلاقی است.

فائزه‌سادات صادقی، مدرس دانشگاه

منبع: ایبنا

[3]