- مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب - https://mirasmaktoob.com -

فرهنگ نویسی در شبه قاره از قرن 11 تا دوره معاصر

ميراث مكتوب – فرهنگستان زبان و ادب فارسی با همکاری بخش فرهنگی سفارت هند دهمین نشست علمی گروه شبه قاره را در تاریخ سه‌شنبه، هفتم آبان ‌ماه سال جاري، برگزار کرد. این نشست که «فرهنگ نویسی در شبه قاره» نام داشت به سخنرانی دکتر علی اشرف صادقی اختصاص یافت.

دکتر علی اشرف صادقی در بخش نخست گزارش نشست «فرهنگ نویسی در شبه قاره» به شیوه های فرهنگ نویسی از ابتدا تا قرن هشت هجری پرداخت.

در بخش دوم نیز فرهنگ نویسی در شبه قاره از قرن هشتم تا قرن یازدهم هجری بررسی شد.

آنچه در ادامه می آید بخش سوم این گزارش است که به شیوه های فرهنگ نویسی پس از قرن یازدهم پرداخته است.
دکتر علی اشرف صادقی در ادامۀ نشست فرهنگ نویسی در شبه قاره گفت: در شبه قاره در آغاز قرن یازدهم با پدیده های مهم تری در فرهنگ نویسی فارسی روبرو هستیم. یعنی نیمۀ اول و آغاز نیمۀ دوم قرن یازده شاهد تألیف چند فرهنگ خوب فارسی است که اولین آن ها فرهنگ جهانگیری می باشد. فرهنگ جهانگیری تا چهل سال پیش چاپ نشده بود تا این که مرحوم دکتر رحیم عفیفی استاد زبان پهلوی دانشگاه فردوسی مشهد نسخه های این کتاب را گردآوری و آن را تصحیح و در سه جلد قطور چاپ کرد. دو جلد لغات بسیط و یک جلد اصطلاحات و عبارات لغوی است. مؤلف این فرهنگ میر جمال الدین حسین پسر فخرالدین حسن اینجوی شیرازی است که یک جا ذیل کلمۀ پویه در فرهنگ خود اشاره می کند که از طرف مادر به عضد الدوله دیلمی می رسد. در اوائل جوانی از ایران به هند رفته و در دکن، جنوب هند ساکن شده، اما بعد به دربار اکبر شاه آمده و شروع به نوشتن فرهنگ خود کرده است. تقریبا سی سال یا کمتر از سی سال برای آن زمان گذارده است. 1005 را بایستی سال آغاز تالیف این فرهنگ دانست که مؤلف شروع به گردآوری مواد آن کرده است. بسیار اهل مطالعه و آدم بسیار جدیی بوده است. هر چند استعدادش درخشان نبوده و قدرت تمیزش زیاد نیست، ولی جست و جو گر بوده و بسیار مطالعه کرده و از منابع زیادی استفاده کرده است.

وی افزود: شواهد بی شمار شعری و نثری برای مدخل های کتاب خود آورده و اولین بار است که یک ایرانی هندی شده در هند چنین فرهنگی را نوشته است. البته چون در جوانی به هند رفته نمی دانیم باید آن را هندی حساب کنیم یا ایرانی؛ کتاب را در هند نوشته و مطالعاتش را آن جا انجام داده است. در دربار اکبر بوده و کتاب را بعد از فوت اکبر در 1017 به جهانگیر اهدا کرده است. به همین جهت هم اسم آن را فرهنگ جهانگیری گذاشته است. در 1032 در آن تجدید نظر کرده و صورت کامل تری از این کتاب به دست داده است که در این چاپ اضافات را در قلاب گذاشته اند. ترتیب آوردن لغات در این کتاب برای کسانی که زیاد آشنایی ندارند مشکل آفرین است. یعنی یک ترتیب بدیع به کار برده که هیچ کجا سابقه نداشته است. گفتیم که بعضی فرهنگ نویسان حروف مدخل ها را به باب و فصل تقسیم می کردند و حرف اول و آخر یک واژه را ملاک قرار می دادند. اما مؤلف فرهنگ جهانگیری حرف دوم را ملاک قرار داده است. با کمی ممارست می توان با این شیوۀ ترتیب، واژه ها را در این فرهنگ پیدا کرد. به هر حال ترتیب بدی است. این فرهنگ مقدمۀ بسیار خوبی دارد. 12 آیین دارد. یعنی هر بخشی از مقدمه را آیین گفته است. آیین اول دربارۀ نام پارس و زبان های هفتگانه پارسی یعنی سگزی و هروی و زاولی و سغدی که متروک اند و زبان های پارسی و پهلوی و دری که متداول اند و می توان به آن ها کتاب و نامه نوشت و شعر سرود. باز این جا پهلوی همان لغات مهجوری است که در نوشته های ادبی قدیم می شده از آن ها استفاده کرد. در این آیین مطالب گوناگونی آورده از جمله این که نبی اکرم بعضی کلمات و جملاتی به پارسی گفته اند و دربارۀ جواز خواندن نماز به زبان پارسی و فضیلت ایرانیان بر غیر ایرانیان و دیگران مطالبی آورده. آیین دوم در بیان چگونگی زبان فارسی، تعریف کلمه، سخن، نظم، نثر. آیین سوم در تعداد حروف هجا، فرق میان دال و ذال؛ آیین چهارم در ذکر ترتیب این فرهنگ؛ آیین پنجم در حروف و علامت های آن؛ آیین ششم در بیان تبدیل حروف بیست و چهارگانه به هم، مانند تبدیل «ب» به «و» در آب و اَو، نهیب ـ نهیو، تبدیل «ت» به «د» مانند دستاس ـ دسداس، تبدیل «ج» به «ژ» لجن ـ لژن (که این ها همه تازگی دارد)، آیین هفتم در ضمائر، آیین هشتم در ذکر کلماتی که برای زینت در کلام می آورند مانند «مر» قبل از مفعول صریح و فرا به همراه فعل، مثل فرارفتن و «خود» در جمله من خود چه کسم؟ (او و دیگران نقش این اجزاء را نمی دانستند و گفته اند برای زینت به کار می روند)، آیین نهم در کلماتی که برای به دست آوردن معانی گوناگون به آخر اسم ها و فعل ها می افزایند، مانند «گار» در آموزگار و «که» در جملۀ: تعزیرش کردم که نماز نمی کرد. پسوند به معنای دقیقش منظور نویسنده نیست؛ آیین دهم در بیان حروفی که به اول، میان و پایان کلمات افزوده می شوند مانند «أ» در ابر ابی و ابا، که پس از حذف آن معنی کلمات به حال خود باقی می ماند و «آ» در بمیراد و مباد و دوشادوش. آیین دوازدهم در عقد انامل که نوعی حساب است. همان طور که می بینید مطالب پراکنده است. مؤلف تصور درستی از دستور زبان فارسی نداشته. مطالب گوناگونی را ذیل یک عنوان آورده ولی بحث های خوبی ذیل همین مباحث آمیخته به دست داده که برای اولین بار است که مطرح می شوند و پیداست که آن ها را از جاهای مختلف تلفیق کرده است. مدخل های کتاب معمولا کلمات بسیط اند و تعدادی کلمۀ مرکب و ندرتا مضاف و مضاف الیه که ترکیب نحوی حساب می شوند هم مدخل قرار گرفته اند. مثلا آشِ بچگان که به صورت آش¬بچگان آورده، پای پیل، آینۀ چینی، راه خسروانی که این ها را قاعدتاً باید در جلد سوم می آورد. این موارد از مقولۀ مدخل های صرفی نیستند از نظر معنی و مدلول نام های عام، نام های جغرافیایی و نام های پادشاهان و معروفان، مثل آزرمیدخت و اردوان و نظایر این ها و حتی نام های غیر ایرانی، مثل سِنِمّار، نام های اساطیری، مثل هاماوران و ارجاسب را نیز انتخاب کرده و آورده و دلیل انتخابش هم معلوم نیست. نام های جغرافیایی خیلی خاص مثل انبوه: کوهی از مضافات دیلمان؛ انجیره: چشمه ای در چهار فرسنگی یزد را نیز گاهی آورده است.

به گفتۀ دکتر صادقی در مقدمه اشاره کرده که من خیلی از این ها را از نزهه القلوب نقل کردم. این منبع جغرافیایی در دستش بوده، اما منابع دیگر جغرافیایی را نیز در اختیار داشته است. تلفظ لغات را بر اساس مفتوح و مکسور و مضموم و ساکن بودن به دست داده. سکون را به صورت «زده» به کار برده است. مثلا می گوید: به ثانی زده؛ یعنی با یک صامت ساکن در جایگاه دوم. تعریف های خوبی به دست داده است، بسیار روشن، بدون حشو و غیر طولانی. اول بار هست که می بینیم تعاریف مفید، کوتاه و ساده است. تعداد تعاریف طولانی در این کتاب بسیار کم است. از شعرا به فراوانی شاهد آورده و همه حاصل جست و جوی خودش است. از اسدی، ناصر خسرو، قطران، سنایی، انوری، ازرقی، خاقانی و …

متأسفانه چون تعداد شواهد در این چاپ زیاد بوده مصحح در نمایۀ آخر کتاب مشخص نکرده است که مثلا عنصری در کجاها آمده. فقط فهرست شعرایی را که جهانگیری از آن ها شاهد آورده به دست داده است. برخی از شواهدی که نقل کرده بسیار مفید هستند برای این که با ضبط هایی چاپ شده که با ضبط دیوان شعرا متفاوت است. ظاهرا نسخه های کهن تری را در دست داشته و این کمک می کند که بتوانیم تصحیفات دیوان های شعرای قدیم را به کمک این فرهنگ تصحیح کنیم. یک اشکال فرهنگ جهانگیری این است که از شمس فخری بسیار نقل کرده است. شمس، مولف معیار جمالی است. بخش چهار کتاب خود را به اسم «معیار جمالی و مفتاح ابو اسحاقی» به لغت اختصاص داده و لغات اسدی را گرفته و باقی لغات را از جاهای دیگر گرد آورده و شواهد همه را حذف نموده و به جای شواهد از خودش شعر ساخته است. من در مدخل معیار جمالی در دانشنامۀ زبان و ادب فارسی نوشتم که فایده ای که این کتاب دارد به خاطر تلفظ لغات است که مشخص می شود شمس فخری اصفهانی با چه تلفظی از کلمات آشنا بوده است. تنها چیزی که می توان از آن استفاده کرد همین است و این که منابعش شامل چه لغاتی بوده است. البته لغات مصحف در این کتاب کم نیست با این که ایرانی بوده خیلی از لغات را نمی شناخته. جهانگیری در مقدمۀ کتاب، منابع لغویش را به دست داده و 44 فرهنگ را ذکر کرده که در فرهنگ نویسی زبان فارسی بی سابقه است. بسیاری از این کتب امروزه در دست نیست. از جمله فرهنگ غوّاص گنبدی یا جنبدی و برخی فرهنگ های دیگر، امیدواریم نسخه هایشان پیدا شود. نُه فرهنگ را ذکر می کند که نسخ خطی آن ها را در اختیار داشته و چون اول و آخر آن ها افتاده بوده، او متوجه نشده که این ها چه کتاب هایی هستند، مال چه کسانی بوده، مؤلفشان کیست و کجا و کی نوشته شده اند. برخی از منابع بی شمار دیگری که از آن ها استفاده کرده عبارتند از: کامل التعبیر حُیَش تفلیسی، نقد محصل از علامۀ طوسی، تاریخ حافظ ابرو، تاج المآثر نظامی، عجائب الدنیا از آذری طوسی، عجائب البلدان، عجایب المخلوقات، تاریخ بیهقی، بستان العارفین ابولیث سمرقندی و … مؤلف این کتب را مطالعه کرده و از آن ها برای فرهنگ خود مواد گردآوری کرده است. در خاتمۀ کتاب هم از منابع دیگری استفاده کرده که فهرست مفصلی است. با مطالعه فرهنگ های قبل و بعد از جهانگیری متوجه می شویم که هیچ مؤلفی به اندازۀ این مؤلف مطالعه و جست و جو نکرده است، منتها همچنان که گفتم قدرت تشخیص و تمیزش ضعیف بوده است. بسیاری از کلمات را که در نسخ منثور و منظوم دیده مغلوط و مصحف بودنش را تشخیص نداده و آن ها را مدخل کرده است. برای برخی مدخل ها نیز شاهدی ذکر نکرده و این یکی دیگر از اشکالات کار اوست.

وی افزود: فرهنگ مهم دیگر در این دوره برهان قاطع است که امروزه خیلی به آن رجوع می کنند ولی اصلا فرهنگ خوبی نیست. برهان معروف ترین فرهنگ است و با چاپی که مرحوم استاد معین از این کتاب به دست داد و در دوران جوانی اش حواشی بر آن نوشته و وجه اشتقاق و ریشه شناسی لغات آن را به دست داده شهرت بیشتری پیدا کرده و الان مرجع دم دست بسیاری از پژوهشگران است. متأسفانه برهان جامع الاغلاط تمام فرهنگ های قبلی است. یعنی تمام تصحیفات لفظی و معنوی در آن وجود دارد. بسیاری از مدخل هایش غلط است و چنین کلماتی اصلا وجود خارجی ندارند. بعضی معانی ای که به دست داده معانی غلطی هستند. البته مرد امینی بوده و هیچ کدام را از خود در نیاورده است. اگر کلمه پنیر به صورت ننیر هم در نسخه ای آمده آن را نیز ذکر کرده و گفته: پنیر و ننیر هم گفته اند. تبریزی الاصل بوده ولی ظاهراً خیلی به زبان فارسی تسلط نداشته و کتابش را در هند نوشته است. تصحیحی که مرحوم دکتر معین کرده کامل نیست. و منابع را از تمام مدخل ها در نیاورده است. مؤلف کتاب محمد حسین خلف تبریزی معروف به برهان است. می گوید که من آمدم جمیع لغات فارسی و پهلوی و دری و یونانی و سریانی و رومی و بعضی از لغات عربی و زند و پازند (هزوارش ها) و لغات غریبه و متفرقه و مشترکه و استعارات و کنایات و جمیع فواید فرهنگ جهانگیری و مجمع الفرس سروری و سرمه سلیمانی و صحاح الادویه حسین الانصاری را، که هر یک حاوی چندین کتاب لغتند، به طریق ایجاز آوردم. فقط چهار منبع را ذکر کرده ولی در ضمن تعریف لغات به منابع دیگر خود اشاراتی کرده است.

گزارش از سهیلا یوسفی

………………………………………………….

اخبار مرتبط

گزارش بخش اول نشست «فرهنگ نویسی در شبه قاره» [1]

فرهنگ نویسی در شبه قاره (قرن 8 به بعد) [2]

[3]
[4]