- مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب - https://mirasmaktoob.com -

روزنگاشتی دیگر از نمایشگاه کتاب

میراث مکتوب- اشتیاق دیدار با دوستانی که از راه دور و نزدیک می‌آیند، از خوشایندترین لحظات است. امروز دکتر جعفری قنواتی مردم‌شناس، قدم رنجه کردند و گفتند مطالب جالبی از کتاب بحیره (سه‌جلدی، میراث مکتوب) درباره شاهنامه فراهم کرده و برای چاپ در یادنامهٔ مرحوم ابوالفضل خطیبی که قرار است به همت دکتر آیدنلو فراهم شود، داده است. پیشنهاد دادم ده جلد خلاصه الاشعار را از نظر مردم‌شناسی بررسی کند تا به عنوان کتابی چاپ کنیم.

میهمان بعدی دکتر ناصرالدین پروین متخصص مطبوعات ایران ساکن ژنو در سویس تشریف آوردند. از برکات نمایشگاه این بوده است که برخی ایرانیان فرهنگ‌دوست سفر سالانهٔ خود به ایران را با این ایام تنظیم می‌کنند. دو ساعتی صحبت کردند. از اولین روزنامه فارسی در هند گفتند به نام مرآه الاخبار که هنوز نسخه‌ای از آن در کتابخانه‌های هند و اروپا و… نیافته‌اند. رام موهام روی، مدیر این روزنامه بود. او این روزنامه را در سال ۱۸۲۱ ق. منتشر کرد و جالب اینکه در یادداشت اولین شماره آن به این مضمون نوشته بود، به‌رغم رواج زبان‌های هندی و بنگالی و… “بدبخت در این زمان کسی است که فارسی نداند” و این روزنامۀ پُر مخاطب را با خط نستعلیق که همچنان هم بیش از ایران در پاکستان به حیات خود ادامه می‌دهد، منتشر کرد. او مصلحی روشنفکر بود و برای خرافه‌زدایی از آیین هندو، پیروان ادیان دیگر را هم به ترک اختلافات و پیروی از مذهب فطری یکتاپرستی دعوت می‌کرد. بدین منظور رساله‌ای به فارسی به نام تحفه الموحدین نوشت که در ایران هم چاپ شده است.

سپس به بخش بین‌الملل و ناشران عرب رفتم. با برخی مدیران بخش‌ها از جمله اکو، ترکیه، یمن، صحبت کردم. کتاب چندانی برای عرضه نیاورده بودند مگر صرفاً برای نمایش. بخش عربی هم به جز دار نشر اعلمی از بیروت، ناشر حرفه‌ای دیگری نیامده بود. سراغ جمال ناصیف را گرفتم شاید اولین سالی است که شرکت نکرده، هر سال با دو سه کامیون کتاب می‌آمد و یک کامیون کتاب فارسی بار می‌زد و برمی‌گشت. پدیده‌ای بود. به نظرم بزرگترین ناشر سوری است. زمانی در دمشق سه انبار بسیار بزرگ از کتاب‌هایش را دیده بودم. معمولاً از همه کتاب‌های میراث مکتوب از هر عنوانی ۲۰ جلد سفارش می‌داد و به مصر و دیگر کشورهای عربی پخش می‌کرد. حیف شد که امسال ندیدمش. دیوانهٔ کتاب بود با شور و حرارتی وصف‌ناپذیر. کنار غرفهْ عربی چشمم به تابلوی بنیاد سعدی خورد. به خانم حدادی گفتم چه سنخیتی بین بنیاد سعدی با ناشران عربی است؟! به شوخی گفتم من برای زیارت ناشران عرب آمدم با بنیاد عجم بدین پارسی مواجه شدم! گفت چه عرض کنم.

آخر وقت در راه برگشت، از راهروی عریض و‌ نسبتاً خلوت شبستان که مزین به مذکّرات الحجاب للمبرجات النقاب بود، از کتاب‌های نشر شهرستان ادب دیدن کردم. جالب اینکه بانوی فروشنده گویا سراغ هر کتابی را که می‌گرفتی، به‌تفصیل دربارۀ آن توضیح می‌داد. این نوع بازاریابی حرفه‌ای را تنها در بعضی کتابفروشی‌های لندن و پاریس دیده بودم. کتابی از آقای شرفی خبوشان دیدم با عنوان “بی‌کتابی” که برندهٔ جایزه ادبی جلال آل‌احمد هم شده بود. این کتاب رمانی است با سبک و نثر دورهٔ قاجار که ماجرای سرقت‌ کتابدارباشی معروف به لسان‌الدوله را همراه با تخیلات دلنشین قلم‌فرسایی کرده است.

با دو دستی پُر از کتاب اهدایی و خریداری شده، خود را به مترو رساندم و در نیمه‌شب یادداشتی دربارۀ مرگ جانکاه رفیق شفیق عبدالحسین مهدوی همکار سالیان مؤسسه و این روزنگاشت گل‌گشت در نمایشگاه را نوشتم.

اکبر ایرانی
مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب

[1]
[2]