- مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب - https://mirasmaktoob.com -

دعوت به خراسان

میراث مکتوب- در آرزوی بازگشت استاد دکتر مهدوی دامغانی به ایران

دعوت به خراسان

استادِ راد، مهدوی دامغانیا / بسیار مهربانی و بسیار دانیا
در پارسی و تازی، بر مرکب سخن / امروز روز، فارِسِ هر دو زبانیا
بر گنج باستانی دُرِّ دری، کنون / گنجورِ ره شناسی و هم پُشتوانیا
گر دو بدیعِ مشرق و مغرب نمانده اند / یا رب تو مانیا که هم این و هم آنیا
با این سرشت خاکی و خوی فرشتگی / تو در زمین نشسته بر آسمانیا
در راه مهرورزی و آیین دوستی / چون جویبارِ جاری و نهرِ روانیا
یک پاره از بهشتی و افتاده بر زمین / وز فرط لطف و مهر، روانِ روانیا
سختی به کار دین و در اخلاق مردمی / گویی که در نسیم سحر پرنیانیا
***
ای ننگشان که قدر تو نشناختند و رفت / بر جان تو ستم که چنین و چنانیا
جسم تو بر کرانۀ گوی زمین مکین / روح تو با ستاره کند هم عنانیا
دانم که بهر بندگی خاصگان حق / وقف است سال و ماه تو را زندگانیا
وین بندگی به میریِ عالم نمی دهی / زین رو به چشم من، تو امیر جهانیا
جز مدحشان که زینت عرش است و قدسیان/ هر مدحتی که هست، گم است و گمانیا
بادا که سال نو به وطن ره سپر شوی / بر خوان فقر خود کُنَمت میزبانیا
وانگه ز ری به سوی خراسان شویم و تو / گردی شفیعِ من ز چنین تیره جانیا
بر در گهی که خیل ملائک به روز و شب / صف بسته اند جمله پیِ پاسبانیا
***
چون شاعرانِ یافه سرای گزافه گوی / هرگز نگویمت که: بمان جاودانیا
خواهم ز ایزد آنکه درین سالیان که هست / چندان که مانیا، به سعادت بمانیا

این شعر از سروده های استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است که در نوزدهمین صفحه نشریه بخارا (شماره ۸۷-۸۸) ویژه خرداد ـ شهریور ۱۳۹۱ به چاپ رسیده است.

نظر کاربر: دیر زیاد آن بزرگوار خداوند… با خواندن این سروده در سحرگاه بارانی تبریز،چشم هایم اشکبار شد… قربان دوستان با صفای میراث مکتوب … محمدطاهری خسروشاهی/دانشگاه تبریز

نظر کاربر: با درود و ادب باشد که ایرانیان قدر این فرشتگان انسان نما را بیشتر بدانند آرزومندم این بزرگواران همیشه دلشان جوان و سرشان سبز و لبشان خندان باشد و اندوه مبینند/ بابک ایرانی

نظر کاربر: خداوند ظل ممدود وجود ذی جود این دو بزرگوار را مستدام بداراد که بی هیچ شک و ریب از مفاخر نادر این دیار هستند و این دو بیت ارجانی را به حضرتشان تقدیم می کنم که چه زیبا دُر سخن سفته و گفته است: یا سائلی عنه لمّا جِئتُ أسأله/ ألا، هو الرجل العاری من العار لو جئته لرأیت الناس فی رجل/والدهر فی ساعه و الأرض فی دار. عمرشان دراز باد و چشمشان نرساد و دیر زیایند و شاد(بحق محمد و آله الأطهار) / سهیل یاری گل دره

نظر کاربر: خواهم ز ایزد آنکه درین سالیان که هست / چندان که مانیا، به سعادت بمانیا. درود خداوند بر هر دو استاد که نامشان و یادشان آرامش بخش جان دردمندم هستند. دیر زیاد آن مهربان خداوندگاران / بهمن خیابانی

نظر کاربر: ما نیز چون استاد شفیعی در آرزوی طلوع ماه رخشان چهره نازنین ایشان در آسمان میهن چشم بر افق دوخته ایم. خدای را می خوانم تا هر دوان را تندرست, شادان و سرحال بدارد و ما را از خوان دانش ایشان برخوردار. / شریفی ولدانی

[1]
[2]