- مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب - https://mirasmaktoob.com -

فروغ مجد

میراث مکتوب- کمتر اهل قلم ‌و مطالعه‌ای هستند که نام «مجدالدین کیوانی» را نشنیده باشند. نام دکتر کیوانی مساوی است با ترجمه و  لبخندهای همیشگی. فروتنی ‌و شاگرد‌نوازی از صفات بارز این مرد تمام عیار عرصۀ علم و اخلاق است. با یک جستجوی بسیار ساده در  فضای مجازی می‌توان از سال تولد ‌ و تحصیلات آکادمیک وی در رشته زبان‌شناسی کاربردی ‌و ترجمه کتاب‌هایی با مضامین ادبیات عرفانی آشنا شد و دانست که ترجمه‌ای از وی عنوان کتاب برتر سال را دریافت کرده و قلمش ازحلاج تا سهروردی و صوفیان و فراسوی  کفر و ایمان شیخ محمود شبستری را برای ما خواندنی‌تر کرده است.  دغدغه‌اش «ترجمه» است و در تمام مصاحبه‌ها و گفت‌وگوهای خصوصی به این نکته اشاره می‌کند. «ویراستاری» از دیگر اشتغالات ایشان است. در کارشان دقیق‌اند و سخت‌گیر. اما آیا تنها این آثار فاخر و ترجمه‌های آن از سوی دکتر مجد‌الدین کیوانی  می‌تواند از وی استادی بسازد خلیق با ‌وجوه انسانی؟

از منظر من که شاگرد شاگردان استاد هستم، خیر. دکتر مجدالدین کیوانی از جمله استادانی هستند که علاوه بر نشر علمشان اغلب دستگیر جوانان و دانشجویان خود هستند که البته این مجال کوتاه را فرصت مثال نیست. درِ منزل با صفایشان به روی دوستداران جوان ایشان باز است که جملگی گواهی بر این مدعاست.

سعادت همنشینی با استاد مجد‌الدین کیوانی، از جمله خوشوقتی‌های این سال‌ها برای بنده است. دیگر استاد، تنها نامی بر جلد کتاب‌ها نیست و مجال همصحبتی فراتر از سلامی از سر ارادت است. هر چند دیدارها را به سبب جلای وطن ایشان سال به سال نو می‌کنیم اما دریچه دوستی و اخلاص‌مان به مدد فناوری‌های روز پابرجاست و جدا از همۀ اینها یادشان روزنه‌ای روشن در قلب ما و دوستداران ایشان است. به قول شاملو، شب‌ها و روزها را دوره می‌کنیم تا گاهِ دیدار با ایشان و همسر نازنینشان، فروغ عزیز فراهم شود.

به سبب لطفشان جزء اولین نفراتی هستیم که از آمدنشان به ایران مطلع می‌شویم و با صدای سرشار از زندگی فروغ خانم، کارها و دیدارهایی را برنامه‌‌ریزی می‌کنیم. شعر اخوان ثالث را زمزمه می‌کنم که چه زیبا گفته است:لحظه دیدار نزدیک است، باز می‌لرزد دلم، دستم … .

عدد سن و کم تجربگی و سواد نیم‌بندم، بسیار کمتر از آن است که سخنی از کوشش‌های علمی ایشان داشته باشم، اما این نکته که حضور و نقش همسران استادان از جمله خانم فروغ کیوانی در زندگی استاد مجدالدین کیوانی برایم عیان‌تر و غیر قابل انکار است. بانویی با صورت ‌و سیرتی زیبا که از ابتدای دهه چهل خورشیدی همراه همیشگی استاد در سفر و حضر بوده و در اوان جوانی برای ادامۀ تحصیل همسر، دست از خانواده شسته و اینبار با خانوادۀ نوپای خود مهاجرت کرده است.

در آبان‌ماه سال ۹۵ برای شرکت در همایش عرفان و ادب آذربایجان با جمعی از استادان راهی تبریز شدیم، دکتر کیوانی و فروغ عزیز از جمله کسانی بودند که افتخار همسفری و آشنایی بیشتر با ایشان برای من مهیا شد. فروغ خانم در روزی از روزهای این همایش و سر میز صبحانه رو به محوطه پوشیده از برف هتل به من گفت: «من بین یک کارمند متوسط و یک بانوی خانه‌دار متوسط بودن، ترجیح دادم یک بانوی خانه‌دار عالی باشم که محیط مناسبی برای کار علمی دکتر کیوانی فراهم بیاورم تا ایشان با فراغ بال و در منزل به امور علمیشان رسیدگی کنند». این جملۀ ایشان براستی درس زندگی‌ست. بانویی که به گفتۀ خود، نشر تجربه‌های زندگی مشترک بیش از پنجاه ساله‌اش را در بین جوانان دوست می‌دارد و سال‌ها با این تفکر زندگی کرده و عشقی مثال‌زدنی را به دکتر کیوانی تقدیم کرده است، تا استاد در سایه یک رابطۀ ایمن و بی‌خِلل در مسیر علمی قدم بردارند و  شاگردانی تربیت و کتاب‌هایی فاخر ترجمه کنند، که خود فخر ایران و بیرون از مرزهای ایران شوند.

بزرگداشت دکتر کیوانی نکوداشت ترجمان دانش و فرهنگ و ادبیات عرفانی است. کسی که پله پله تا ملاقات خدای زرّین‌کوب را به جهان انگلیسی زبان، برگرداند و نتیجۀ علمی برخی از فضلای مغرب‌زمین را به فارسی ترجمه کرد. برگزاری این  آیین را ارج می‌گذارم. مراسمی که نه تنها بزرگداشت این استاد فرزانه است که در واقع  نکوداشت کسی است که مجدالدین را فروغی تابناک بخشید و سال‌ها دل در گرو زندگی با وی داشت و توفیقات علمی بسیاری را سبب‌ساز شد، او کسی نیست جز فروغ‌السادات کیوانی.

مریم مرادخانی

 

 

[1]
[2]