- مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب - https://mirasmaktoob.com -

يك ملت، يك زبان

میراث مکتوب – ما ايرانيان جزو تعداد انگشت شمار كشورهايى هستيم كه دانش آموزان آن مى توانند متون نظم و نثر هزار ساله خود را، از شاهنامه تا سفرنامه ناصرخسرو، بخوانند. فهم متون قديمى فقط منحصر به افراد با سواد نيست.

افراد بى سواد هم قرنها شاهنامه را در قهوه خانه ها و چايخانه ها شنيده و فهميده و لذت برده اند. متن هاى ادبى اكثريت زبانهاى اروپايى به چهارصد و يا پانصد سال پيش نمى رسد و متون پيش از آن را اروپايى ها نمى توانند بفهمند. حتى دو زبان قديمى يونانى و عبرى چنين توفيقى را ندارند، زيرا زبان امروزى آنها باز زبان هزار سال پيش از آن بسيار تفاوت پيدا كرده است. فارسى زبانى است كه هنوز در آسياى ميانه قرقيزستان، تركمنستان، تاجيكستان، ازبكستان، پاكستان، افغانستان مردم با آن سخن مى گويند. اين زبان،  زبان وحدت ملت ايران است. بايد به آن اهميت داد.

به تازگى از يك سفر در آذربايجان و كردستان و خوزستان بازگشتم. در اين سفر در چندين جا صحبت از لزوم آموزش و تدريس به زبان مادرى پيش كشيده شد. تبليغ براى آموزش و تدريس به زبانهاى محلى در كشورى كه زبان رسميش فارسى بوده است و داراى چنين ادبيات جهانى است قابل تامل است. اگر در دوران گذشته كه روزنامه و راديو و تلويزيون نبود و آموزش عمومى و رايگان وجود نداشت كودكانى كه زبان مادرشان فارسى نيست مشكل يادگيرى زبان فارسى را داشتند، اكنون با عموميت رسانه هاى عمومى و كانالهاى تلويزيونى، و برنامه هاى كامپيوترى، كتاب و كتابخانه هاى عمومى اين مشكل خيلى كمتر شده است و بسيارى از كودكان غير فارسى زبان حتى پيش از رفتن به مدرسه زبان فارسى را ياد مى گيرند. وزارت آموزش و پرورش نبايد در دام تدريس زبان مادرى به جاى زبان فارسى گرفتار شود. علت پايندگى و دوام فرهنگ ايران وجود زبانها و فرهنگهاى مختلف در اين كشور پهناور است. شايد بدون اين تنوع، فرهنگ ايران اين بالندگى و اين پايندگى را نمى داشت. بايد زبان فارسى را هم به عنوان زبان پيوند همه زبانهاى بومى ايرانى ترويج كرد. اين زبان زبان وحدت ملت ايران است. هيچ زبان نبايد جانشين زبان فارسى شود. در حالى كه نبايد هيچ گونه ممانعتى براى گفتگو و انتشار به زبانهاى محلى وجود داشته باشد. آموزش كودكان بايد به زبان فارسى و در كنار زبانهاى محلى باشد نه اين كه زبانهاى محلى جانشين زبان فارسى شود. زيرا كه اگر هركسى بخواهد زبان ناحيه خودش آموزش يابد، پس يك بلوچ و كرد چگونه بايد با يك آذربايجانى گفتگو كند. جز زبان فارسى؟ پس غرض جانشين شدن زبان مادرى به جاى زبان فارسى از ميان مى رود.

اگر قرار باشد كه هر كسى به زبانى كه در محيطش گفتگو مى شود و يا در كودكى با آن آشنا شده است  پس ممكن است كه كسى درخواست كند كه دولت بايد بودجه اى را براى آموزش زبان مطربى اختصاص دهد. زبان فارسى برآيند همه زبانهاى ايرانى است كه به خاطر توانايى هايش در بيان مطالب علمى، ادبى و فلسفى به اين مقام رسيده است. كمتر زبان غير اروپايى است كه چنين توانايى مطابقه با زمان و وضع برابرنهاده هايى براى واژه هاى بيگانه داشته باشد. بودجه دولتى فقط بايد صرف آموزش زبان فارسى شود كه زبان ملى است. با اين حال اگر هر قومى بخواهد به زبان خودش صحبت كند، نبايد مانع آن شد، همان طور كه اكنون چنين است و در استانهايى كه زبان مادرى شان غير از زبان فارسى روزنامه و مجله و راديو به همان زبانها منتشر مى شود. امكانات دولتى فقط بايد صرف آموزش زبان فارسى شود و هر ايرانى بايد زبان ملى ميهن خود را ابتدا ياد بگيرد كه زبان ارتباط ميان همه قومهاى ايرانى است.

زبان يكى از جنبه هاى فرهنگ يك ملت است، ادبيات، دين، فلسفه، هنر، و تاريخ مشترك بخش ديگرى از آن است. ايرانيانى كه زبان مادرى شان فارسى نيست در همه موارد فوق با فارسى زبانها فرهنگ مشترك دارند و اين تفاوت زبانى نمى تواند عامل جدايى ويا افتراق باشد. زيرا اين وجوه اشتراك آنها را سخت به هم پيوند داده است.

موضوع آموزش به زبان مادرى،  به جاى زبان فارسى، كه گهگاه سازمانهاى داخل و خارج از ايران پيش مى كشند، و رسانه هاى غربى آن تبليغ مى كنند ابتدا توسط كانون هاى انديشه صيهونيستى در آمريكا و اسراييل پيشنهاد و به طور وسيعى در مورد آن تبليغ شد. غرض آن نيز ايجاد دردسر و مشكل و اختلاف بين گروههاى قومى در ايران بود. با اين طرح و برنامه آموزش زبان مادرى در استانهايى كه زبان مادرى شان زبان فارسى نيست به عنوان يك درخواست فرهنگى و در اصل يك درخواست سياسى ارائه شد. به اين ترتيب قصد اين بود كه با آموزش زبانى جز آموزش زبان فارسى در مدارس و دانشگاه به يك تفاوت فرهنگى و جدايى فرهنگى انجامد كه به تقاضاى بعدى كه خود مختارى به علت تفاوت زبانى است و سپس استقلال و پيوستن به سرزمين هاى خارج از مرز ايران برسند كه به اين زبانها صحبت مى كنند. اين تبليغات بيشتر متوجه استان آذربايجان و كردستان است. اين كشورها در حالى كه سعى دارند كشورهاى خاورميانه را به كشورهاى كوچكتر و ضعيف ترى تجزيه كنند وقتى به مشكلات زبانى و ملى و فرهنگى خودشان مى رسد به وجه اشتراك خود با آنها تاكيد مى كنند تا وجه افتراق. كشور انگلستان كه به نظر مى رسد يك زبان واحد دارد با اسكاتلند و ويلز كه جزوى از آن است و به زبان گى ليك صحبت مى كنند، هيچگاه اجازه تدريس به اين زبانها را در كشور خود نداده است. حتى وقتى در اسكاتلند براى جداشدن از انگلستان و يا ماندن با آن كشور راى گيرى شد، همه سياستمداران بر وجه اشتراك انگليسى ها و اسكاتلندى ها تاكيد داشتند تا اسكاتلند از انگلستان جدا نشود. همان سياستمداران براى عراق تجويز ديگرى داشتند و دارند. يعنى تجزيه به سه بخش شيعه نشين، كرد نشين و عرب نشين. ايالتى مانند كاليفرنيا، به علت كثرت كسانى كه به زبان اسپانيايى صحبت مى كنند و فرهنگ آمريكاى لاتين را دارند از نظر فرهنگى به هيچ وجه تشابهى با ايالت نيو اورلئان كه فرهنگ فرانسوى دارد و يا آلاباما ندارد. با اين حال هيچيك از سياستمداران به اين تفاوت عمده اشاره اى نداردند و آن ها را، به علت وجود زبان مشترك يعنى انگليسى، بخشى از ايالات متحده آمريكا مى دانند. 

كشورهاى غربى خود كه اين همه به تاكيد و تبليغ تدريس زبان مادرى در ايران مى پردازند. كارنامه سياهى در اجازه به تدريس زبانهاى بومى در كشورخودشان دادند. انگليسى ها در ابتدا بسيارى از مستعمرات بچه ها را مى دزديدند و به انگلستان مى بردند تا مجبور شوند زبان انگليسى را ياد بگيرند و پس از چند سال آنها را به كشورهاى مستعمره بر مى گرداندند تا بتوانند مترجم آنها باشند و به بوميان انگليسى ياد بدهند. ميسيونرهاى مسيحى در استراليا و آفريقا و آمريكا انجيل را به زبان انگليسى براى بوميان آموزش مى دادند تا انگليسى ياد بگيرند. اسپانيايى ها و پرتقالى ها چنان قلع و قمعى از بوميان آمريكاى جنوبى كردند كه فقط زبان اسپانيايى و پرتقالى زبان اين قاره شد. فرانسه تمام زبانهاى محلى را از ميان برد.  اين كشورها اكنون كه زبانهاى رسمى كشورهايشان فراگير شده است و رقيب جدى ندارد، به زبانهاى ديگر، اگر وجود داشته باشد، اهميتى نمى دهند چون قابليت رقابت ندارد. هم اكنون كودكان فلسطينى مى بايد از كودكى زبان عبرى را ياد بگيرند و آموزش آنها به زبان عبرى است.

ادوارد شرلى كارمند سيا كه به طور مخفيانه در سال ١٩٩۴ سفر كرده است، در كتاب خود به نام «دشمن خود را بشناس» كه در سال ١٩٩٧ منتشر شد. گفته است كه حتى فكر جدا شدن آذربايجان به پشت سياستمداران ايرانى لرزه مى اندازد. و بهترين روش مبارزه با دولت ايران را نفوذ و اختلال و خرابكارى در آذربايجان دانسته بود. پس از حمله آمريكا به عراق و خودمختارى كردستان و استقلال جمهورى آذربايجان و ورود دستگاه سياسى اسراييل به اين دو كشور برنامه هاى مفصلى براى تبليغات بر عليه ايران برنامه ريزى شد كه هدف آن تفرقه بين مردم ايران و سپس حمله نظامى و سرنگونى حكومت و تجزيه ايران به كشورهاى كوچكترى بود. غافل از اين كه اين ملت چند هزار ساله به اين آسانى ها مانند كشورهاى همسايه از هم نمى پاشد و پايه هاى فرهنگى و اعتقادى و سياسى و تاريخى عميق و كهنى دارد. دستگاههاى تبليغاتى كشورهاى ترك زبان همسايه همسو با دستگاههاى تبليغاتى آمريكا، انگلستان و اسراييل برنامه هماهنگى را در زمينه هاى مختلف اجرا كرده اند و در دست اجرا دارند. يكى از آنها تبليغ طرح تدريس و آموزش به زبان مادرى است. 

به تازگى كه سفرى به شهرهاى آذربايجان داشتم و با هموطنان آذرى گفتگو مى كردم. متوجه شدم كه چقدر بعضى تحت تاثير اين تبليغات قرار گرفته و به تبليغ و دفاع از آن مى پردازند. يكى از اين تبليغاتچى هاى ژنرال آتاتورك از زبان تركى بسيار تعريف و تمجيد مى كرد و تبليغات پان تركيست ها را به من تحويل مى داد مبنى بر اين كه تركها در زمان كوروش هم در اين سرزمين بوده اند و از خوار كردن كوروش و حتى شاه اسمعيل ترك زبان خوددارى نكرد و به ستايش دشمن او يعنى سلطان سليم پرداخت.

كوروش مردى بى نظير در تاريخ جهانى است. كسى است كه دشمنان يونانى اش در مورد خصايل نيكوى او كتاب نوشته اند و در تورات به نيكى از او ياد شده است. كسانى كه كوروش را مى كوبند و او را ايرانى نمى خوانند، آب به آسياب بيگانگان مى ريزند. اين گونه تبليغات منفى و نادرست دارد به تدريج در آذربايجان جا مى افتد و سرمايه هاى عظيمى براى آن صرف مى شود و هدف آن ايجاد نفاق و تفرقه در ميان مردم ايران در هم شكستن ايران به عنوان يك قدرت منطقه اى است. آدرس اينترنى اين گونه جايگاههاى اينترنتى كه به تبليغ در ميان استانهاى غير فارسى زبان مى پردازند همگى به جمهورى آذربايجان و تركيه بر مى گردد. دو كشورى كه اسراييل حضور فعالى در آنجا دارد.

سيزده سال پيش كه در آذربايجان سفر مى كردم هيچگاه اين چنين تبليغاتى را نديده بودم. بايد همگى ما، يعنى مردم و دولت، به كار فرهنگى به پردازند و اين تبليغات دروغين را خنثى كنند وگرنه سيزده سال بعد خدا داند چه خواهد شد در حالى كه آذربايجان يكى از مراكز بزرگ زبان فارسى بوده است. تبريز تنها شهرى پس از نيشاپور است كه مقبره الشعراء دارد. در اين گورستان در حدود چهارصد شاعر فارسى زبان آرميده اند و اين اهميت اين شهر را به عنوان يكى از كانونهاى بزرگ ادبيات پارسى نشان مى دهد. تاريخ كشور ايران دو جنبه مشخص دارد. يكى شاعران آن و ديگرى سرداران آن كه با بيگانگان جنگيده اند و مرزهاى اين كشور را امن داشته اند. آذربايجانى ها از هردو جنبه در صدر بقيه استانها هستند. شاعران آذربايجانى از نظامى و قطران تا شهريار عشق خود را به اين سرزمين نشان داده اند و سرداران آذرى از بابك تا باكرى ها جان خود را در دفاع از اين سرزمين از دست داده اند.

 پان تركيستها كه در جمهورى آذربايجان و تركيه دستگاه تبليغاتى گسترده اى دارند. ايران را نيز هدف قرار داده اند. تاريخ نشان مى دهد كه تركها يكى از مللى هستند كه تساهل و تسامح كمترى نسبت به ديگر مردمانى داشته اند كه در اين منطقه زندگى مى كرده اند. قتل عام ارمنيان، سركوب و جنگ با كردهاى درون تركيه، سركوب اعراب و جنگهاى طولانى با ايران نمونه اى از اينها است. هم اكنون هم قتل عام كردهاى تركيه به بهانه هاى مختلف و محدوديت براى ارامنه هنوز ادامه دارد. تركها با يونانى هاهم رابطه خوبى ندارند و اين عدم تحمل فرهنگهاى ديگر مشكل بزرگى براى آنها شده است. 

تشكيل فراكسيون ترك زبان را هم بايد در پرتو فعاليتهاى سازمانهاى وابسته به جمهورى آذربايجان و تركيه نگاه كرد. اگر چه به ظاهر براى درخواست هاى بعضى استانهاى ايران است كه زبان تركى در آنجا رايج است، ولى بايد دانست كه محرك و عامل اين فراكسيون چند نفر بيشتر نيستند كه از بعضى از منابع خارج از كشور الهام مى گيرند و بقيه نمايندگان از نيات اصلى عاملان اين فراكسيون خبرى ندارند.

دستگاههاى فرهنگى بايد جورى تبليغات ضد ايرانى پان تركيستها را خنثى كنند و به فعاليتهاى فرهنگى زبانها و فرهنگهاى محلى يارى دهند. يكى از كارهاى بسيار مفيدى كه ميراث فرهنگى ايجاد كرده است، ايجاد موزه مردم شناسى، كه نماد فرهنگ هاى مختلف اين سرزمين است،  در بيشتر شهرهاى استانهاست. مجلس بايد لايحه اى تصويب كند كه در آن از ايجاد هر گونه تشكيلات برترجويى بر مبناى قومى، نژادى، استانى ممنوع شده و تشكيل هر فراكسيون بايد فقط بر اساس برنامه سياسى براى همه مردم ايران باشد نه يك فرهنگ، فرقه، يا زبان ديگر. دولت بايد بودجه خاصى را در مناطق غير فارسى زبان تصويب كند و به تاسيس مراكز فرهنگى آن مناطق و ايجاد كانون پرورش كودكان، آموزش زبان فارسى، و كتابخانه هاى فارسى توجه بيشترى شود.

جنگ عراق با ايران كه با پشتيبانى سه قدرت زمان يعنى جمهورى شوروى، اتحاديه اروپا، و آمريكا در گرفت، هدفش متلاشى كردن جمهورى اسلامى تازه پاى بود. اين جنگ نتيجه دلخواه هيچ يك از اين قدرتها را نداد. پس از  پايان جنگ عراق با ايران و حمله آمريكا به عراق، ايران به قدرت بزرگ منطقه تبديل شد وعراق دچار جنگى داخلى شد كه هنوز هم ادامه دارد. غربيان فهميدند كه با عمليات نظامى قادر به تعويض رژيم ايران نيستند، به ويژه كه ايران به سرعت از نظر نظامى و اقتصادى كمبودهاى خود را جبران كرد. طراحان و برنامه ريزان غربى براى درهم شكستن ايران به شيوه ديگرى متوسل شدند. همان شيوه اى كه بريتانيا در چند سده اخير در جهان به كار برد و آمريكايى ها در برابر سرخپوستان بومى آمريكا به كار بردند. اين شيوه «تفرقه بيانداز و حكومت كن» بود. تصويب بودجه هاى چند صد ميليون دلارى، ايجاد دفترهاى سياسى و پايگاههاى نظامى در كشورهاى همسايه، ايجاد تلويزيونها، راديوها و، جايگاههاى اينترنتى، كمك به تمام سازمانهايى كه در خارج بر عليه ايران فعاليت مى كنند و كسانى كه در فضاى مجازى به تبليغ عليه ايران مى پردازند، جزو همين طرح اصلى بود. بسيارى از كانون هاى انديشه دست راستى در آمريكا، مانند آمريكن نيو اينترپرايز، كه از اسراييل خط مشى سياسى خود را مى گيرند هدف و برنامه اصلى شان در هم شكستن حكومت در ايران و تجزيه اين كشور است. تجزيه ايران به كشورهايى كوچكتر با تبليغ در ميان استانهايى است كه زبانى غير از زبان فارسى صحبت مى كنند.

با تبليغات منفى كه جمهورى آذربايجان و تركيه بر عليه ايران مى كنند و با هدايت و پشتيبانى مالى و فرهنگى آمريكا و اسراييل است و به احساسات پان تركيسم دامن مى زنند، تاثيرش را به خوبى مى شد مشاهده كرد. آذربايجانى ها ترك نيستند، بلكه از لحاظ نژادى و زبانى به خانواده هاى ايرانى تعلق دارند. زبان آذرى شاخه اى از زبانهاى ايرانى است شبيه تاتى و گيلكى. تركى صحبت بعضى مردم آذربايجان به اجبار و به زور شمشير سلجوقيان بوده است. زبانى تركى در حدود پانصد سال است كه در تركيه و كمتر از آن در آذربايجان رواج يافته است. ناصرخسرو كه هزار سال در راه سفر حج از مرو به بلخ از شهرهاى آذربايجان گذر كرده و به تركيه رفته است. در شهر وان تركيه مى كويد اينجا سه زبان رواج دارد، ارمنى، پارسى و عربى. يكى از كتيبه هاى كوروش كبير در خارج از ايران در كشور تركيه و بر صخره اى در دامنه قلعه وان قرار دارد.

دكتر محمدرضا توكلى صابرى

 

[1]
[2]